English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7760 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To quicken ones pace . U قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To walk with firm steps . U با قدمهای محکم راه رفتن
to have the legs of U تندتر رفتن از
catalyze U تندتر کردن کاتالیز
accelerando <adj.> <adv.> U بطورتدریجی تندتر کردن
keep pace <idiom> U سریع السیر رفتن
zonk out <idiom> U سریع به خواب رفتن
out like a light <idiom> U (زود خوابیدن)خیلی سریع به خواب رفتن
He was walking with slow steps . U با قدمهای آهسته راه می رفت
rollover U استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
programming specification U مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
accelerun do U تندتر
outpace U تندتر گام زدن از
outkick U تندتر از رقیب دویدن
outpace U تندتر قدم زدن از
I can't run any faster. U من تندتر دیگر نمی توانم بدوم.
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
marine express U کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
dma U اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma U CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
snap pass U پاس سریع با پیچش سریع مچ
prompts U سریع کردن
prompt U سریع کردن
prompted U سریع کردن
Making fast progress. U سریع ترقی کردن
stop dead/cold <idiom> U سریع توقف کردن
quicksort U مرتب کردن سریع
quenching U سریع خنک کردن
accelerando آهسته آهسته آهنگ را تندتر کنید
posted U ارسال سریع پست کردن
post U ارسال سریع پست کردن
post- U ارسال سریع پست کردن
cannonball U سریع السیر حرکت کردن
posts U ارسال سریع پست کردن
quicksort U روش مرتب کردن سریع فایل
speediness U سریع السیر سریع
speedy U سریع السیر سریع
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
click U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
slants U کج رفتن کج کردن
slanted U کج رفتن کج کردن
slant U کج رفتن کج کردن
scratchpad U حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
mopping up U پاک کردن رفتن
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
to take a walk U گردش کردن یا رفتن
duck U زیر اب رفتن غوض کردن
ducks U زیر اب رفتن غوض کردن
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
walks U گردش کردن پیاده رفتن
to go on U جلوتر رفتن سلوک کردن
put off U تاخیر کردن طفره رفتن
pierce U رخنه کردن فرو رفتن
duckings U زیر اب رفتن غوض کردن
ducked U زیر اب رفتن غوض کردن
pierces U رخنه کردن فرو رفتن
get off U روانه کردن عقب رفتن از
get on U پیش رفتن کار کردن
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
set on U پیش رفتن حمله کردن
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
walk U گردش کردن پیاده رفتن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
waste U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
wastes U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
to go places U گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
fluctuate U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
marching U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
marched U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
seesaw U بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
marches U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
march U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to abscond [from] <idiom> U ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
sinuating U حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
tree U روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
lead the way <idiom> U جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
turn out <idiom> U بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to go one better U برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
increases U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
accelerator U سریع
galloping U سریع
swift U سریع
sudden U سریع
accelerators U سریع
swifter U سریع
swifts U سریع
rather U سریع تر
prompts U سریع
spankings U سریع
spanking U سریع
sweepy U سریع
gleg U سریع
rapid U سریع
swiftest U سریع
snell U سریع
wing footed U سریع
prompted U سریع
prompt U سریع
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
rath U زود رس سریع
rathe U زود رس سریع
fast U سریع السیر
despatching U انجام سریع
raid U تک نفوذی سریع
glimpses U نگاه سریع
raided U تک نفوذی سریع
convert U پاسکاری سریع
raiding U تک نفوذی سریع
skitter U حرکت سریع
couriers U پیک سریع
raids U تک نفوذی سریع
courier U پیک سریع
glimpsing U نگاه سریع
despatches U انجام سریع
fastest U سریع السیر
operation immediate U اقدام سریع
high speed traffic U ترافیک سریع
high speed printer U چاپگر سریع
rapid transit U شطرنج سریع
high speed U دنده سریع
high speed U سریع السیر
fleets U عبور سریع
fasted U سریع السیر
fleet U عبور سریع
bullet توپ سریع
bullets U توپ سریع
despatched U انجام سریع
repost U ضربت سریع
high speed traffic U امد شد سریع
glimpsed U نگاه سریع
expresses U سریع صریح
posthaste U سریع السیر
windstorm U باد سریع
converts U پاسکاری سریع
polypnea U تنفس سریع
winder U دویدن سریع
expressing U سریع السیر
expressing U سریع صریح
wind sprint U تمرین دو سریع
fast access U با دستیابی سریع
expresses U سریع السیر
fast moving depression U کمفشاری سریع
dispatch U انجام سریع
glimpse U نگاه سریع
dispatches U انجام سریع
pirouette U چرخ سریع
Recent search history Forum search
1Potential
1tink and grow rich
1strong
1لطفا بیاین دنبالمون
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com